چه کسی باید به فکر مشکلات و دردهای کارگران فصلی باشد؟
هر ساعتی که کار نکنی، خبری از پول نیست! این، سادهترین معنی کارگر روزمزد بودن است.
کافی است چند دقیقه دیرتر بیدار شوی، یا مریض باشی، خبری از پول نیست.
اصلاً دربارهی کارگران فصلی، چقدر میدانید؟ کسی که حق بیمهای برایش پرداخت نمیشود و چیزی به نام بازنشستگی برایش معنی ندارد، چه آیندهای برایش قابل تصور است؟
به نظرتان چه اتفاقی افتاده که وقتی کسی آموزش دانشگاهی برای کار با رایانه دیده است، باید برای امرار معاش، تخصصش را فراموش کند و سر از مزارع کشاورزی در بیاورد؟
چطور است دربارهی حقوق و درآمدها کمی حرف بزنیم؟
تا حالا کسی دیده است که پزشکی، از این که حقش را خوردهاند شکایت کند؟
معلمها اگر مشکلی برایشان پیش بیاید، جایی ندارند تا به وسیلهاش مشکلاتشان را پیگیری کند؟
تا حالا چند بار شنیدهاید که کارمندان دولتی، یک سال حقوقشان به تأخیر افتاده باشد؟
ولی اگر همین اتفاقات، بر سر یک کارگر روزمزد بیاید، تقریباً هیچ راه راحتی برای حل مشکلش وجود ندارد.
اگر یک کارمند بیمار شود، میتواند مرخصی استعلاجی بگیرد و حقوق آن روز که کار نکرده، برایش منظور شود، بی آنکه کاری انجام دهد.
حتی وقتی یک کارمند اداری میخواهد وام بانکی بگیرد، برای پیدا کردن ضامن، لازم نیست جای دوری برود و کافیست با همکارش حرف بزند، ولی کارگر روزمزد، جز خستگی، چه چیزی میتواند از همکارش کم کند؟
این موضوع وقتی دردناکتر است که متوجه باشیم بار اصلی تأمین غذای ما، بر عهدهی همین افراد است. اگر همین افراد روزی دست از کار بکشند، خدا میداند چه بر سرمان میآید.
راستی خودمان تا حالا سعی کردهایم پای حرفها و درد دلشان بنشینیم؟
یکی از نمایندگان استان در مجلس، عضو کمیسیون کشاورزی است، اما چرا باز هم انگار کسی به فکر این کارگرها نیست؟
در روزهای آینده، بیشتر دربارهی این موضوع سخن خواهیم گفت.