چرا دردهای او، درد ما نیست؟ ⬇️⬇️⬇️ از مدرسههای خصوصی و کلاسهای کنکور حرف بزنیم یا از فرزندان کارگرانی که به دلیل مشکلات مالی، مجبور میشوند ترک تحصیل کنند؟
از پاساژهای لوکس و فروشگاههای زنجیرهای خوشرنگ و لعاب بگوییم یا از خانهای که چندین ماه است رنگ گوشت را هم در خود ندیده است؟
از حقوقهای چند ده میلیون تومانی بگوییم یا از کارگری که روزی چهل و پنج هزار تومان دستمزد میگیرد؟
به بازار که میروی، همه میگویند میوه خیلی گران شده، ولی خیلیها همین میوههای گران را میخرند، اما کسانی هم هستند که زور دستمزدشان به زور گرانی نمیرسد و حتی به بازار میوه سر نمیزنند.
اینستاگرام را که باز میکنی، خیلیها از تفریح در باغها و جشنهای خانوادگی و مهمانیهای مفصلشان عکس و فیلم گذاشتهاند، اما کمی اینطرفتر، شاید خانهای باشد که نفتی برای گرم کردن هم نداشته باشد.
در بعضی خانههای این شهر، عدهای در حال حساب و کتاب این هستند که سال آینده، ماشینشان را مدل سال کنند اما چند قدم آن طرفتر، ممکن است کارگری زندگی کند که نمیتواند حتی وسایل تحصیل دخترش را هم فراهم کند و هر سال، قول سال آینده را میدهد اما سال آینده باز هم منتظر سال بعد باید بماند.
این وسط ما چه کاره هستیم؟
این وضع کارگرها، ربطی به ما ندارد؟
راستی مسئولین استانی تا به حال سری به خانه این همشهریهایشان هم زدهاند؟ مدیرکل اداره تأمین اجتماعی؟ استاندار؟ فرمانداران؟